مرغ سیه بالم

شعر-داستان

مرغ سیه بالم

شعر-داستان

بابا بیا

  • بابا منو تنها نذار
    با این وجود بی قرار
    ماند ز تو گر بروی
    طفل یتیمی یادگار
    تا من نگریم زار زار
    بابا بیا بابا بیا
    *

    بازنده گشتم در قمار
    بودم گر از بازی کنار
    در حیرت و اندیشه ام
    از دست کار روزگار
    خواهم تو را دیوانه وار
    بابا بیا بابا بیا
    **

    بابا چه سخته زندگی
    دور از تو وآغوش تو
    بوی تو را دارد هنوز
    این آخرین تنپوش تو
    بهشتم بود رو دوش تو
    بابا بیا بابا بیا
    ***

    از یاد خود بردی مگر
    سیما ی معصوم مرا
    رفتی ولی جایت هنوز
    خالی بود در این سرا
    یاد آور این دردانه را
    بابا بیا بابا بیا
    ****

    بابا نمی دانی چه ها
    از دوری تو می کشم
    دستی دگر نمی کند
    با گرمیش نوازشم
    این گشته تنها خواهشم
    بابا بیا بابا بیا
    *****

    بابا چه ها کردی که من
    تنها تو را خواهم ز جان
    برگرد و شادم کن دگر
    تا زنده ام پیشم بمان
    قدر وفا ی من بدان
    بابا بیا بابا بیا
    ******

    ایکاش در خانه ئ ما
    روح تو بود و جسم تو
    پیچیده افسوس این زمان
    تنها طنین اسم تو
    این بود راه و رسم تو? بابا بیا بابا بیا
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد