مرغ سیه بالم

شعر-داستان

مرغ سیه بالم

شعر-داستان

پریشانتر

شبی آن نازنین در بزم ما بود
به روی شانه اش گیسو رها بود
بر آن دستی کشید و زیر لب گفت
پریشان تر از این حال شما بود

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد