مرغ سیه بالم

شعر-داستان

مرغ سیه بالم

شعر-داستان

الا یا ایهاالساقی

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها 

که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل​ها 

به بوی نافه​ای کاخر صبا زان طره بگشاید 

هاز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل​ها 

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم 

جرس فریاد می​دارد که بربندید محمل​ها 

به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید 

که سالک بی​خبر نبود ز راه و رسم منزل​ها 

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل 

کجا دانند حال ما سبکباران ساحل​ها 

همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشیدآخر 

نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل​ها 

حضوری گر همی​خواهی از او غایب مشو حافظ 

متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد